مناجات اميرالمومنين(منتظران ظهور)
حقانيت و اثبات اميرالمومنين و دعا براي فرج امام زمان
چهار شنبه 6 آذر 1392برچسب:شعر,شهادت امام سجاد,مرثیه, :: 15:35 ::  نويسنده : باقرزاده

 

قسمت این بود بال و پر نزنی

مرد بیمار خیمه ها باشی

حکمت این بود روی نی نروی

راوی رنج نینوا باشی

***

چقدر گریه کردی آقاجان!

مژه هایت به زحمت افتادند

قمری قطعه قطعه را دیدی

ناله هایت به لکنت افتادند

***

سربریدند پیش چشمانت

دشتی از لاله و اقاقی را

پس گرفتید از یزید آخر

علم با شکوه ساقی را !؟

***

کربلا خاطرات تلخی داشت

ساربان را نمی بری از یاد

تا قیام ِ قیامت آقاجان

خیزران را نمی بری از یاد

***

خون این باغ، گردن ِ پاییز

یاس همرنگ ارغوان می شد

چه خبر بود دور ِ طشت طلا

عمه ات داشت نصف ِ جان می شد

***

کاش مادر تو را نمی زایید!

گله از دست ِ زندگی داری

دیدن آب ، آتشت می زد

دل خونی ز تشنگی داری

***

تا نگاهت به دشنه ای می خورد

جگرت درد می گرفت آقا

تا جوانی رشید می دیدی

کمرت درد می گرفت آقا

***

جمل شام پیش ِ رویت بود

خطبه ات تیغ ذوالفقارت بود

«السلام علیک یا عطشان»

ذکر لبهای روضه دارت بود

***

پدرت خواند از سر نیزه

تا ببینند اهل قرآنی اید

عاقبت کاخ شام ثابت کرد

که شما مردمی مسلمانی اید!

***

سوخت عمامه ات، بمیرم من

سوختن ارث ِ مادری شماست

گرچه در بندی از تو می ترسند

علتش خوی ِ حیدری شماست

***

خون خورشید در رگت جاری

از بنی هاشمی، یلی هستی

دستهای تو را به هم بستند

هرچه باشد توهم علی هستی

***

کاش می مُردم و نمی خواندم

سربازارها تو را بردند

نیزه داران عبای دوشت را

جای سوغات کربلا بردند

وحید قاسمی

 

ادامه اشعار در ادامه مطلب

 



ادامه مطلب ...
چهار شنبه 6 آذر 1392برچسب:شعر,شهادت امام سجاد,مرثیه, :: 15:13 ::  نويسنده : باقرزاده

 

كوچه هاي مدينه و بوي

زخمهاي تني كه مي آيد

چشم هاي سپيد يعقوب و

بوي پيراهني كه مي آيد

***

مرد سجاده اي كه درك نكرد

هيچ كس آيه ي مقامش را

در هياهوي شهر كوفه نداد

هيچ كس پاسخ سلامش را

***

تا عزاداريش شروع شود

ديدن شيرخواره اي كافيست

تا صدايش به گوش ما برسد

ديدن گوشواره اي كافيست

***

وقت افطار كردنش هر شب

تا كه چشمش به آب مي افتاد

تشنگي ضريح لبهايش

ياد طفل رباب مي افتاد

***

من نميدانم اينكه خاكستر

چه به روز سر امام آورد

زير زنجير پيكر زردش

معجزه بود اگر دوام آورد

***

گيرم از دست كوفه راحت شد

سنگ طفلان شام را چه كند؟

گيرم از دست كوچه سنگ نخورد

مردم پشت بام را چه كند؟

***

تا كه اين مرد قافله زنده ست

حرفي از طفل كاروان نزنيد

پيش اين مرد گريه ، جانِ حسين

حرفي از چوب خيزران نزنيد

علي اكبر لطيفيان

 

ادامه اشعار در ادامه مطلب

 

 



ادامه مطلب ...
چهار شنبه 6 آذر 1392برچسب:شعر,شهادت امام سجاد,مرثیه, :: 14:59 ::  نويسنده : باقرزاده

 

درد بسیار ، مداوا گریه

ارث جامانده ي زهرا گریه

روزها ناله و شبها گریه

آب میخورد ، ولی با گریه


گریه بر آبِ وضویش میریخت

خونِ دل بر سر و رویش میریخت


گریه بر شاه شهیدان خوب است

گریه بر کشته ی عریان خوب است

گریه بر دامن طفلان خوب است

گریه بر آن لب و دندان خوب است


خواسته هر سحرش گریه کند

در فراق پدرش گریه کند


گریه بر ناله ي آن مادرها

گریه بر گریه ي آن دخترها

گریه بر غارت انگشترها

گریه بر واشدن معجرها


رنگ مهتاب ، زمینش میزد

دیدن آب ، زمینش میزد


گریه بر ناقه نشسته سخت است

گریه با پیکر خسته سخت است

گریه با بال شکسته سخت است

گریه با گردن بسته سخت است


گریه خوب است که هر شب باشد

گریه بر چادر زینب باشد


آنکه را هست پیاده نکُشید

تشنه را بر لب باده نکشید

طفل را اینهمه ساده نکشید

ذبح را آب نداده نكشيد


هیچکس آب به گودال نبُرد

پدرم ذبح شد و آب نخورد


آمد و دید تنی افتاده

کشته ي بی کفنی افتاده

شه بی پیرُهنی افتاده

پاره پاره بدنی افتاده


همه پروانه و شمعش کردند

بوریا آمد و جمعش کردند


آمد و دید کنارش پر نیست

بدن افتاده ولیکن ، سر نیست

چند انگشت ، وَ انگشتر نیست

این حسین است ولی دیگر نیست


بسکه با نیزه قلیلش کردند

ذبح کردند قتیلش کردند

علی اکبر لطیفیان

 

ادامه اشعار درادامه مطلب

 

 



ادامه مطلب ...

صفحه قبل 1 صفحه بعد

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان مناجات اميرالمومنين(م نتظران ظهور) و آدرس monajat1385.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان